موضوع: "عمومی"

پژوهش به شیوه خاطره...

خاطرات من…

وقتی با همه سختی های درس تصمیم گرفتم شروع به نوشتن پایان نامه کنم ، برای پیداکردن عنوان کلی فکر کردم. هر موضوعی به ذهنم می رسید زیاد خوشایندم نبود. به خاطر این که بیشتر موضوعاتی که طلبه ها انتخاب می کردند اخلاقی بود یا موضوعاتی که بارها در کتاب ها به اون اشاره شده بود.حتی اونقدر موضوعاتشون پیش و پا افتاده بود که می شد ظرف مدت یه روز یه پایان نامه رو جمع و جور کرد.

هیچ وقت به ذهن کسی نمی رسید که مشکلات آدم ها رو محکم تر می سازه. اینو گفتم که برم سر اصل مطلب. آغاز مشکل و آغاز یه خلا در یک نهاد یا یک جامعه یا شایددر خانواده و حتی می شه گفت در یک حوزه و… می تونه ذهن هر خلاقی رو خلاق تر کنه. و مسیر زندگی اون رو روشن تر کنه و این می شه یه نشانه برای انتخاب یک موضوع و بررسی در مورد اون موضوع.

اصل مطلب یکم پیچیده است. نه از اون پیچیدگی هایی که نشه بازش کرد. ازون پیچیدگی هایی که باید خودت واردش بشی بعد بفهمی.پیچیدگیش مثل شعر این شاعره گرانقدره:

احساس سوختن ما به تماشا نمی کشد

آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم

درسته! وقتی دنبال اینی که یک پژوهش ناب تحویل بدی باید خودت رو باور کنی. مهم نیست کسی تو رو باور کنه چون توی مسیر زندگی حتی پزوهش کسانی هستند که چوب لای چرخت میذارن و مدام زیر آبتو می زنن که مبادا تو جاشونو بگیری. تعجب نکن نگو همه مخلصن. همه دیندارن. درسته اما بدا به حال روزی که دیندار حسود بسه دیندار قدرت طلب بشه دیندار بشه…

تا این جا می شه مرحله اول برای یک مسیر پژوهشی…

1-پیدا کردن خلاء و کمبود در محیطی که هستیم

2-باور داشتن خودمون حتی اگر دیگران پست می زنند

3- …. سومیش با خودتون. جای خالیشو برای خودتون پر کنید.